از دیار حبیب

هو..
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

_ چی؟نفهمیدم!

+میگم بی رنگ رخت زمانه زندانِ من است..

_آها... عَخّی :)

پ.ن:وقتی خجالت بکشه میگه عخی :) + وقتی قند در دلش آب بشه

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۵
ابریشم آبی
دستی از غیب هیزم می‌نهد در آتشِ سینه‌ام!
باز شب فرا رسید و التهابِ قلبم بالا گرفت...
سعدیِ جان زیبا می‌گوید که :
چه عاشق است که فریاد دردناکش نیست؟
چه مجلس است کز او های و هو نمی آید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۲
ابریشم آبی
اینکه مجبور باشی به خاطر دیگری‌ ...
 خودت را نادیده بگیری و در اوج غم بخندی و با دریایی اشک در چشم، خودت را روانه ی کوچه‌ی علی‌چپ کنی که گویا اصللللا اتفاقی نیفتاده، سخت است! سخت که نه... مهلک است!
آن‌قَدَر این روزها تحمل کردم و درد به جان خریدم و سینه سپر کردم و به رو نیاوردم، نفسم بالواقع تنگ شده و بالا نمی‌آید...
۱۰:۵۵ بیست و هفتم بهمن ماه ...
چند دقیقه دیگر که بگذرد می‌شود بیست روز تمام که استخوان در گلو دارم و لبخند بر لب...
کاشکی بد نشود آخر این قصه‌ی بد...
کجا تموم میشه این دردِ ممتد؟
سحر ندارد این شبِ تار؟

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۰۱
ابریشم آبی

سلام و عرض ادب و احترام!

به کی؟ حقیقتا خودم هم نمی‌دونم . : دی

برگشتم به وبلاگ‌نویسی و شرح حال هایی که هم ناخوانده می‌بیند و هم ننوشته می‌خواند...

اما خب دلم خواست بعد از یک سال و اندی برگردم و بنویسم تا بماند و شاید کسی بخواند و شاید آن کس روزی تو باشی ...

آمدم برای دل خودم بنویسم و اگر خواننده ای که شما باشید هم منت بر سر بنده نهاد و گوهر عمرش را صرف خواندنِ بافته های ذهنم کرد، قدمش بر دو دیده !

همین دیگر...

خلاصه که

باید به تقریر در آید این دل‌گویه ها!

همین

فعلا تا بعد :)

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۱۹
ابریشم آبی