_ چی؟نفهمیدم!
+میگم بی رنگ رخت زمانه زندانِ من است..
_آها... عَخّی :)
پ.ن:وقتی خجالت بکشه میگه عخی :) + وقتی قند در دلش آب بشه
_ چی؟نفهمیدم!
+میگم بی رنگ رخت زمانه زندانِ من است..
_آها... عَخّی :)
پ.ن:وقتی خجالت بکشه میگه عخی :) + وقتی قند در دلش آب بشه
سلام و عرض ادب و احترام!
به کی؟ حقیقتا خودم هم نمیدونم . : دی
برگشتم به وبلاگنویسی و شرح حال هایی که هم ناخوانده میبیند و هم ننوشته میخواند...
اما خب دلم خواست بعد از یک سال و اندی برگردم و بنویسم تا بماند و شاید کسی بخواند و شاید آن کس روزی تو باشی ...
آمدم برای دل خودم بنویسم و اگر خواننده ای که شما باشید هم منت بر سر بنده نهاد و گوهر عمرش را صرف خواندنِ بافته های ذهنم کرد، قدمش بر دو دیده !
همین دیگر...
خلاصه که
باید به تقریر در آید این دلگویه ها!
همین
فعلا تا بعد :)