سلام و عرض ادب و احترام!
به کی؟ حقیقتا خودم هم نمیدونم . : دی
برگشتم به وبلاگنویسی و شرح حال هایی که هم ناخوانده میبیند و هم ننوشته میخواند...
اما خب دلم خواست بعد از یک سال و اندی برگردم و بنویسم تا بماند و شاید کسی بخواند و شاید آن کس روزی تو باشی ...
آمدم برای دل خودم بنویسم و اگر خواننده ای که شما باشید هم منت بر سر بنده نهاد و گوهر عمرش را صرف خواندنِ بافته های ذهنم کرد، قدمش بر دو دیده !
همین دیگر...
خلاصه که
باید به تقریر در آید این دلگویه ها!
همین
فعلا تا بعد :)
قابله میداند،زایمان بدون درد نمیشود.برای آن که "تو" یی نو و تازه،ظهور کند،باید برای تحمل درد ها و سختی ها آماده باشی...
این قاعده ی جناب شمس،همان لَقَد خَلَقنَا الاِنسَانَ فِی کَبَد،
همان وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ..،
همان ان الله اذا احبَّ عبداً غطَّهُ فی البلاء غطّا است..